صدای مرا از آشپزخانه‌ی خامه‌ای می‌شنوید...

  • /

    آشپزخامه

  • /

    آشپزخامه

  • /

    آشپزخامه

  • /

    آشپزخامه

  • /

    آشپزخامه

۶ مطلب با موضوع «کیک :: کیک خامه‌ای» ثبت شده است

روز مادر

 

روز مادر گذشت :) سه‌شنبه‌ی هفته‌ی قبل بعد از کار رفتم مرمریان. بازم اشتباه قبل رو کردم و با سیستم حمل‌ونقل عمومی برگشتم که منجر به درد عضلانی شدید دست‌هام شد. خامه پنج کیلویی بود و شکلات و چیزمیزای دیگه‌م بود و غذایی که برده بودم سر کار هم تو کیفم بود و... پنج‌شنبه شب همه خونه‌ی خواهرم بودن. من نرفتم و نشستم کیک‌ها رو پختم. عسل هم شب خونه‌ی ما موند و فردا با کمک عسل کیک و چیزکیک‌ها رو درست کردم. اینکه آدم یه بردست داشته باشه که هی اُرد بده و خودش هی از جاش بلند نشه خییییلی خوبه :)

 

 

برای این کیک هیچ ایده‌ای نداشتم واقعا. قبلا از یه مدت قبلش هی بهش فکر می‌کردم و تصمیم می‌گرفتم چه طرحی بزنم، ولی این بار ذهنم خالی بود. نهایتا شد همین کیک ساده و دگر هیچ :| بیست‌ویک عدد چیزکیک هم درست کردم تو این ظرفای کوچیک آماده‌ی قلبی‌شکل. عکس نگرفتم. کیک هم یادم رفته بود عکس بگیرم، لحظه‌ی قبل از بردن سر میز یادم اومد و یه لحظه سریع گرفتم و بردم. از عکس گرفتن خصوصا جلوی بقیه اصلا خوشم نمیاد.

اون شب یه روسری زرررد پوشیده بودم :) پدربزرگم در مراحل اولیه‌ی دمانسه و تازه هم اومده پیش ما. من داشتم کیک رو میذاشتم رو میز که یهو پدربزرگم برگشت گفت این تسنیمه؟؟؟ گفتن آره. گفت آماشاءالله، چقدر خوشگل شدی امشب! و چند بار هم تکرار کردن. منم همون‌جا ذوب شدم رفتم تو زمین :)) شوهرعمه و شوهرخواهر و اینام نشسته بودن. البته اونا خودشون چشم داشتن و می‌تونستن مقدار خوشگلی و زشتی هر کسی رو شخصا ارزیابی کنن و منم اگه می‌خواستم می‌تونستم اون روسری جیغ رو نپوشم، که البته مشکلی نداشتم، ولی اینکه در یک لحظه یه کسی یا چیزی توجه همه رو به آدم معطوف کنه خب سخته دیگه :))

 

  • سه شنبه ۵ بهمن ۱۴۰۰
  • ۳

تولد امیرعلی

 

روز آخر شهریور تولد امیرعلی بود. مامان و باباش قصد نداشتن براش تولد بگیرن. ولی من چون کادومو جلوجلو خریده بودم نمی‌تونستم اینو بپذیرم. فلذا بر آن شدم که خودم براش تولد بگیرم 😁 به خواهر برادرا اطلاع دادم و بعدشم به خود خواهرم :)) خواهرم خیلی سعی کرد منصرفم کنه، ولی خب نتونست. اینطوری شد که تولد تو خونه‌ی ما برگزار شد :) اینم کیک تولد هشت سالگی جناب امیرعلی‌آقای گل ❤

 

 

+ کلا حوصله و هنر عکاسی ندارم. جدیدا بیشتر هم شده بی‌حوصلگی و بی‌هنریم. اینم قصد نداشتم اینجا بذارم. آخه چیز متفاوتی هم از کارای قبلی نیست. اما خب این هفته تولد فاطمه ساداته و عکس کیکی که قصد دارم درست کنم رو می‌خوام بذارم اینجا، گفتم اینم باشه که بعدها اومدم سر زدم، فکر نکنم فرق گذاشتم و برای امیرعلی کیک درست نکردم :)

 

  • جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰
  • ۱

کیک توت‌فرنگی

 

پریشب آقای با یه سبد توت‌فرنگی اومدن خونه و بعد از اینکه مامان همه‌شو اینور اونور بذل و بخشش کردن، یه چیزی هم تهش واسه من موند که باهاش این کیک رو درست کنم :)

یه کیک چهار لایه با فیلینگ خامه و توت‌فرنگی.

 

 

دیشب هدهد عروس و داماد جدید (مهندس) و فامیل وابسته رو دعوت کرده بود. منم اینو با خودم بردم خونه‌ی هدهد. آخر شب با چای خوردیم و چسبید. بهتر از انتظارم شده بود :)

 

  • شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۰
  • ۰

کیک تولد عکس‌دار

 

این کیک رو همکارم برای تولدش سفارش داده بود. در واقع اولین سفارشم محسوب میشه :) البته که من به عنوان کادوی تولد بهش دادم.

کیک شیفون با فیلینگ موز و گردو و شکلات چیپسی بود. عکس رو هم دادم برام چاپ کردن انداختم روش. کیک عکس‌دار راحت‌تر از بقیه‌ی مدل‌ها بود. منم که وقت و انرژیم کم بود (به خاطر عروسی برادرم) دیگه این مدل رو انتخاب کردم.

 

 

  • پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۰
  • ۳

کیک با روکش بریلو

 

این هم تمرین دیروز: روکش بریلو کاراملی

 

 

مسلمه که راضی نبودم. ولی استفاده از قاشق هم فکر خوبی بود :)

 

  • جمعه ۱۳ فروردين ۱۴۰۰
  • ۰

کیک ترش

 

همیشه دوست داشتم یه بار سبدی تزئین کنم. بیرونش زیاد تمیز درنیومده، ولی برش و خامه‌ی وسطش همونی شده که دوست دارم، صاف و تمیز و تیز.

موقع زدن خامه، انقدر برق رفت و اومد که کلافه شدم. توی خامه‌ش پودر ژله‌ی آلوئه‌ورا ریختم که آب خامه رو جمع کنه و شل نشه، ولی طعمشو دوست نداشتم. شاید هم باید کمتر می‌ریختم. دفعات بعد باید پودر خامه بریزم.

 

 

من اسم این کیک رو گذاشتم کیک ترش، به خاطر طعم خامه و بریلوش :)

 

  • شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
  • ۱