روز آخر شهریور تولد امیرعلی بود. مامان و باباش قصد نداشتن براش تولد بگیرن. ولی من چون کادومو جلوجلو خریده بودم نمیتونستم اینو بپذیرم. فلذا بر آن شدم که خودم براش تولد بگیرم 😁 به خواهر برادرا اطلاع دادم و بعدشم به خود خواهرم :)) خواهرم خیلی سعی کرد منصرفم کنه، ولی خب نتونست. اینطوری شد که تولد تو خونهی ما برگزار شد :) اینم کیک تولد هشت سالگی جناب امیرعلیآقای گل ❤
+ کلا حوصله و هنر عکاسی ندارم. جدیدا بیشتر هم شده بیحوصلگی و بیهنریم. اینم قصد نداشتم اینجا بذارم. آخه چیز متفاوتی هم از کارای قبلی نیست. اما خب این هفته تولد فاطمه ساداته و عکس کیکی که قصد دارم درست کنم رو میخوام بذارم اینجا، گفتم اینم باشه که بعدها اومدم سر زدم، فکر نکنم فرق گذاشتم و برای امیرعلی کیک درست نکردم :)
سلام وب تون عالیه👍
دیدگاه ها [ ۱ ]